مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
لحـظـه هـا را مـتـوسـل به دعــائـیـم بیا سالـیانی ست کـه دل تـنـگ شـمائـیم بیا وسعتت در دل این ظرف نشد جا ماندیم تشنه ازحسرت رویت لب دریا ماندیم چشممان خشک شد از وسعت این بی آبی و نــداریـم دگـر طـاقـت ایـن بـی آبـی در قنوت دلمان خواهــش بـاران داریـم نـدبه خـوانـیم و تمنـای بهـاران داریم پس ببار ای پسر حضرت بـاران بر ما که ترک خورده زمین ازاثراین گرما دامـن دشـت شـده ســـفــرۀ راز دل مـا داغ آلالـــه نـشـــانی ز نــیـاز دل مــا ما که درراه تو عمری ست تمامی گردیم گـردبـادیم و بـه دنـبال شما می گـردیم چـند جـمعـه دلـمان را سر راهت آریـم تا بـدانی که تــمـنـای وصـالـت داریـم شهرمان را زرخِ چون قمرت روشن کن کوچه ها را پُر از نسترن و سوسن کن آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد نه که ما فاطمه هم چشم به راهت دارد |